آدم که نباید مثل همیشه باشد ...باید گاهی دلش بگیرد اصلا دلگیر شود دلش تنگ شود دلش گشاد شود دلش کفش شود یک ورد بخواند دلش خوب شود با دل درد بخوابد بیدار شود دلش را به پارک و سینما ببرد دلش بسوزد برای دلش بستنی بخرد شال بخرد خلاصه باید اصلا آدم اهل دلی باشد اصلا همیشه حکم دل باشد چه داشته باشی چه نداشته باشی.
دلم گرفت دلم شکست نمیدانم چرا ..ابلهانه است ..بارچندمیست که این اتفاق می افتد واقعا نکند من باعث شده ام این اتفاق برای یکی دیگر هم بیافتند..چقدر اتفاق غم انگیزیست که کسی با تو مهربان باشد به خاطریکی دیگه، دوستت داشته باشد به خاطر یکی دیگه بخواهدت به خاطر یکی دیگه به تو سلام کند که حال یکی دیگه را بپرسد که بپرسد او کجاست چرا نیست.انگار تو اصلا نیستی انگار نباید باشی و اصلا خلق شده ای که بشوی سکرتر او.معادله نیست که نامعادله است آن هم از آن ها که یا جواب ندارد یا همه جور عددی جوابش است ..بعد که یهو میزند به سرت و جواب نمیدهی دیگر میشوی آدم بده یهو باهات قطع رابطه میکنند بعله این است دیگر نمیشود کاریش هم کرد بالاخره تو دیگر از درجه اعتبار ساقط شده ای از آن اول هم چیزی نبوده مثل همیشه ولی خب دلت میسوزد دیگر یعنی تو لیاقت نداری برای خودت سلام بشنوی؟
همینست که سالی به دوازده ماه تو مسنجر پیدام نمیشه از بس زیادند آدم هایی که با روابطت کار دارند مثل اس ام اس های تبلیغاتی میماند با ذوق و شوق گوشی را برمیداری اما دریغ از اینکه هیچ کس دوستت نداشته ..لعنت به این احساسات که یهو میزنه بالا اعصاب دیگه واسه آدم نمیزاره
من جایگزین خوبی برای هیچ کس نیستم...دوباره شدم درخت وسط خیابون که هرکی هر وقت دلش بخواد میاد از شاخه هاش میره بالا
ناراحتم...خواب هایی که دوستشون ندارم ...آدم هایی که باید باشن و نیستن آدم هایی که نمیخوان باشن و هستن ... اصلا دیگه بحث سر آدم ها نیست همه چی بهتره دوری و دوستی باشه ..اصلا همه دور باشن هیچ کس نزدیک نباشه. آخه من جنبه این همه نزدیک بودن آدم ها رو ندارم ...سردیم میکنه شاید هم گرمیم میکنه خلاصه که حالم خراب میشه . برو عقب ..جلو نیا دوست ندارم کسی نزدیک باشه که بخواد یه روز دور بشه دوست ندارم باشی از همون اول.
سخته ولی ممکنه همه چی همین طوره هرچیزی که فکر میکنه نمیشه در واقع خیلی سخته ...دارم می میرم ..سرگیجه حال خراب ..هیچ کس هم نمیدونه چمه ..به درک اصلا مگه مهمه ..قرار هم نبوده مهم باشه .